
وقتی زمان میایستد؛ بهترین عکسهای خبری رویترز در سال 2017
آژانس خبری رویترز، بهعنوان یکی از قدیمیترین خبرگزاریهای دنیا، سالهاست که حوادث و رویدادهای مختلف جهان را در قالب عکس پوشش میدهد. صدها عکاس خبری رویترز در سرتاسر جهان حضور دارند و رویدادهای مختلف سیاسی، اجتماعی، ورزشی و … را پوشش تصویری میدهند. ازاینرو یکی از بهترین منابع عکس خبری در دنیا رویترز است.
رویترز هرساله بهترین عکسهای خبری خود را نیز به انتخاب عکاسان خود منتشر میکند. پیش از این بهترین عکسهای نشنال جئوگرافیک در سال 2017 را منتشر کرده بودیم. حالادر این یادداشت بهترینهای عکس خبری سال 2017 رویترز همراه با یادداشت عکاس درباره عکس را باهم میبینیم. با توجه به تعداد بالای عکسها، در اینجا 20 عکس منتخب که توسط فارنت انتخابشدهاند را میبینید.
بهترینهای عکس خبری سال 2017 رویترز
لندن، انگلستان – عکاس؛ توبی ملویل:
در حال عبور از روی پل وست مینستر بودم که متوجه شدم یک خودرو که در فاصله 3 تا 5 متری من بود، با طی مسافتی حدود 10 متر بهسرعت به دیواره پل برخورد کرد. ابتدا احساس کردم که این یک تصادف وحشتناک اما طبیعی است. سریعاً با اورژانس تماس گرفتم و به سمت بیمارستان سنتوماس دویدم تا ازآنجا درخواست کمک کنم. در همین حین متوجه شدم چندین نفر نیز بر روی زمین افتاده و در حال خونریزی هستند.
افراد زیاد دیگری نیز بودند که در این حادثه به شکلهای مختلف آسیبدیده بودند. همانجا بود که متوجه شدم که این نه یک تصادف، بلکه یک اقدام برنامهریزیشده بوده است. پسازاینکه آمبولانسها به محل حادثه رسیدند شروع به عکاسی کردم.
هنوز مطمئن نبودم که خطر رفع شده و یا همچنان امکان تکرار حادثه وجود دارد. من اصلاً نمیدانستم که یک خودرو این افراد را زیر گرفته است. من نه صدای فریادی شنیدم، نه صدای ترمز و نه صدای شلیک گلوله پلیس به سمت ضارب این حادثه، یعنی خالد مسعود. فکر میکردم که مجروحین و کشتهشدگان به ضرب گلوله آسیبدیدهاند و ضارب هنوز در محل حادثه است.
با آمدن پلیس، محل حادثه تخلیه شد. من به اداره رفتم و عکسهای خود را پس از ویرایش آماده انتشار کردم. یک هفته بعد به محل حادثه رفتم. همهچیز به حالت عادی خود بازگشته بود، اما هنوز باگذشت زمان زیادی از آن حادثه، همچنان خاطرات آن از ذهن من پاک نمیشود. عکسهای زیادی از آن حادثه گرفتم که برخی از آنها بسیار دلخراش هستند. در آن روز بخت با من یار بود؛ حدود یک دقیقه قبل از حادثه از روی آن پل عبور کرده بودم.
هیوستن، ایالاتمتحده – عکاس؛ جاناتان بکمن:
اولین روزی بود که در حال پوشش تصویری طوفان هاروی بودم. مردم برای نجات خود مجبور به پیادهروی از یک جاده طولانی بودند. ابتدا من سوار یک قایق بودم که از لوئیزیانا و بهقصد کمک به مردم آمده بودند. وقتی به سمت جاده برگشتیم، متوجه شدم که مردم در یک خط منظم در حال بالا آمدن از جاده هستند. سریعاً خود را بهجایی رساندم که بتوانم از این شرایط عکاسی کنم.
ابتدا با خود فکر میکردم که باید دوربین را کنار بگذارم و شروع به کمک به مردم کنم. همیشه در این شرایط سخت است که به این نتیجه برسم که عکاسی من از حادثه کمک بیشتری برای مردم است. بهعنوان کسی که شاهد این ماجرا بودم، ایمان داشتم که عکسهای من میتواند شرایط را تغییر دهد.
گینسویل، ایالاتمتحده – عکاس؛ شانون استپلتون:
صبح روز قبل، ریچارد اسپنسر؛ یک ناسیونالیست سفیدپوست و سخنگوی جنبش خودخوانده «آلت رایت» در دانشگاه فلوریدا سخنرانی کرده و گفته بود که قصد دارد در کمپ گینسویل مارش کند.
همهچیز به نظر آرام میآمد؛ خبری از معترضان نبود. نیروهای پلیس برای جلوگیری از ایجاد خشونت بهطور گسترده در محل حاضر بودند. صبح روز بعد آتش هر دو طرف روشن شد.
باگذشت زمان، صدها نفر از معترضان به اسپنسر، در «منطقه سخنرانی آزاد» در نزدیکی محل سخنرانی وی تجمع کردند. با آغاز سخنرانی اسپنسر، تنشها بالا گرفت و چند زدوخورد هم شکل گرفت اما همهچیز به نظر آرام میآمد. من در حال دستهبندی عکسهای خود بودم که ناگهان مردم شروع به دویدن کردند.
دوربین خود را برداشته و به دنبال مردم رفتم. در میان مردم خشمگین مردی با پیراهنی که بر روی آن صلیب شکسته نازیها چاپشده بود قرار داشت. جو عجیبی بر فضا حاکم بود. بهصورت او مشت زده بودند و چند قطره خون از چانه او جاری بود.
او در حال پیادهروی به سمت منطقه سخنرانی آزاد بود و جمعیت زیادی در آن حوالی بود. من به او نزدیک شدم و از او عکس گرفتم و همزمان پلیس نیز به اسکورت او پرداخت. مردم به او فحش میدادند و برخی بر روی او آب دهان پرت میکردند.
شرایط سورئالی حاکم بود. یک مرد سیاه در کنار او قرار داشت و او را به خارج از جمعیت هدایت میکرد و درعینحال با او صحبت میکرد و بر سر او فریاد میکشید. من با آنها حرکت کردم تا زمانی که این مرد از میان جمعیت خارج شد و دیگر دیده نشد.
نایروبی، کنیا – عکاس؛ باز راتنر:
من خوششانس بودم که توانستم این عکس را بگیرم. سوار بر پشت یک موتورسیکلت بودم و پیشاپیش معترضان به قانون منع برگزاری رالی در مراکز شهر حرکت میکردم. ناگهان صدای انفجار گاز اشکآور را شنیدم که توسط پلیس پرتابشده بود.
همزمان که تلاش کردم ماسک خود را بهصورت بزنم، متوجه ماشینی شدم که در آن گاز اشکآور پرتابشده بود و مردی که پشت فرمان بود تلاش میکرد خود را از ماشین خارج کند. همزمان با نزدیک شدن به خودروی او برای کمک، چند عکس نیز گرفتم.
آن زمان که در حال کمک بودم، آن مرد را نشناختم، اما بعدها فهمیدم که او یکی از نمایندگان حزب اپوزسیون در مجلس است.
نیویورک، ایالاتمتحده – عکاس؛ استفن کیث:
من این عکس را روبروی برج ترامپ، درست روز قبل از آغاز بکار رسمی دولت ترامپ انجام دادم. آن روز روبروی برج ترامپ در تظاهرات پراکندهای صورت میگرفت. ساعت 3 بعدازظهر بود و خبر خاصی نبود و بیشتر خبرنگاران محل را ترک کرده بودند. چون تعدادی سیاهپوست از محله هارلم به سمت برج ترامپ در حال تظاهرات بودند، من محل را ترک نکردم.
حدود 40 سیاهپوست بودند که خود را به برج ترامپ رسانده بودند. برف شروع به باریدن کرد که من این زن را دیدم. به نظرم زی زیبایی بود و با برفی که روی موهای او نشسته بود، سوژه بسیار مناسبی برای عکاسی بود. از او درخواست کردم که اجازه دهد از او یک پرتره ثبت کنم. حدود دو دقیقه طول کشید تا این عکس را ثبت کردم.
دریای مدیترانه – عکاس؛ دارین زامیت لوپی:
من پنج هفته را در کشتی ایستگاه امداد دریایی مهاجران گذراندم. آنها به جستوجو و نجات مهاجرانی میپرداختند که در دریای مدیترانه گرفتارشده بودند. شروع تعطیلات عید پاک بود که با یک قایق به سواحل لیبی رفتیم تا 134 آوارهای که در دریا گرفتارشده بودند را نجات دهیم.
آوارگان را سوار بر قایق کردیم و من آماده عکاسی از آنها شدم. ناگهان یکی از مهاجران که بر روی قایق ایستاده بود تعادل خود را از دست داد و مانند دومینو یکبهیک مهاجران نیز تعادل خود را از دست دادند و تعدادی از آنها به آب افتادند.
کل ماجرا را فریم به فریم عکاسی کردم و ناجیان شروع به کمک به افرادی کردند که به دریا سقوط کرده بودند. من با یک دستم مردم درون قایق را نگهداشته بودم و با یک دست عکاسی میکردم. در میان شلوغی پیشآمده متوجه یکی از آوارگان درون آب شدم که بیشتر تقلا میکرد و درست روبروی من دست خود را به سمت من دراز کرده بود. بلافاصله ناجیان را صدا کردم و آنها به فریاد آن مرد رسیدند.
جزیره شاپوری، بنگلادش – عکاس؛ دامیر ساگولی:
28 سپتامبر باران شدیدی میبارید و امواج سهمگینی در دریا بود. من در جنوب بنگلادش بودم تا از ورود آوارگان مسلمان روهینگیایی به بنگلادش عکاسی کنم. آنها سفر پرخطری را با قایق در آن روز تجربه میکردند تا به بنگلادش برسند.
هوا و دریا بهقدری ناآرام بود که هیچکس به ماهیگیری نمیرفت. چیزی که از آن خبر نداشتم، حرکت یک قایق خالی و واژگون شده به سمت ساحل بود. دقایقی بعد از غروب آفتاب بود که مطلع شدم قایقی که 80 آواره روهینگیایی را حمل میکرده است واژگون شده و به ساحل در نزدیکی هتل محل اقامت من رسیده است.
بارش شدید باران و هرجومرج زیاد مانع از این میشد که من در آن لحظه بهدرستی جزئیات حادثه را بفهمم. چیزی که من دیدم 15 جسد بود که در کنار جادهای در نزدیکی ساحل قرار داشت. آنها را با پلاستیک و تکه پارچههای کهنه پوشانده بودند.
هویت مردی که در عکس با لباس سبز دیده میشود را بعدها فهمیدم. او نیز در میان مسافران قایق بود و بهسختی توانسته بود جان سالم به در ببرد. او به میان اجساد آمده بود و در میان اجسادی که در عکس دیده میشوند، جسد همسر و پسر 4 سالهاش را پیداکرده بود.
در آن حادثه 23 نفر کشته شدند که بیشتر آنها از کودکان بودند.
لندن، انگلستان – عکاس؛ توبی ملویل:
ساعت 3:30 دقیقه صبح بود که به من خبر دادند یک برج مسکونی در غرب لندن آتشگرفته است. لباسهایم را پوشیدم، دوربین خود به همراه لپتاپ و تلفن همراهم را برداشته و با خودرو به سمت محل حادثه حرکت کردم. ساعت 4 وقتی به نزدیکی حادثه رسیدم هنوز هوا تاریک بود. از دیدن حادثه شوکه شدم. تعداد زیادی از مردم در برجی گرفتار بودند که از ساعت 1 نیمهشب در حال سوختن بود. بدترین زمان ممکن که در آن بیشتر ساکنین در خانه و خواب بودهاند.
خودروی خود را در محلی که به برج چندان نزدیک نبود پارک کردم. از همانجا شروع به عکاسی کردم. هرقدر به برج نزدیکتر میشدم عمق فاجعه را بیشتر احساس میکردم؛ آنطور که از آتش برج پیدا بود، ممکن بود هرلحظه ساختمان فروبریزد.
به سمت غربی برج رفتم و جایی در بلندی پیدا کردم تا بتوانم ازآنجا از برج عکاسی کنم. عکسی که از برج ثبت کردم، میتوانست منظره زیبایی از یک طلوع تابستانی باشد.
صنعا، یمن – عکاس؛ خالد عبدالله:
ساعات اولیه صبح روز 25 اوت بود که برای پوشش تصویری به منطقهای رفتم که بمبارانشده بود و مردم در حال خارج کردن اجساد از زیر آوار بودند.
بدن «آیه محمد منصور» 7 ساله از زیر آوار بیرون آمد، درحالیکه صورت او را خاک و خون گرفته بود. نیروی امدادی فریاد زد «او مرده است!» و مردمی که در آنجا حضور داشتند شروع به گریه و دعا برای آیه کردند.
دیگر اعضای خانواده او نیز از زیر آوار بیرون آمدند. تنها یکی از خواهران او به نام «بوثینا» که 4 یا 5 ساله بود زنده از زیر آوار بیرون آمد، با شکستگی جمجمه! در این حمله هوایی 12 نفر کشتهشده بودند که آیه و 8 نفر از اعضای خانواده او ازجمله کشتهشدگان بودند.
نایروبی، کنیا – عکاس؛ توماس موکویا:
بعد از انتخابات 8 اوت، رایلا اودینگا رهبر حزب اپوزسیون در یک کنفرانس خبری شبانه اعلام کرد که در شمارش آرا تخلف صورت گرفته است. این عکس صبح فردای آن روز و از محاصره یکی از محلههای زاغهنشین به نام «ماتاره» که یکی از خطرناکترین مناطق در کنیا است گرفتهشده است. پس از چند ساعت درگیری میان پلیس ضد شورش و حامیان اپوزسیون که با دستههای غارتگران مختلط شده بودند، پلیس ضد شورش تغییر رویه داد.
حدود ساعت 3:30 بعدازظهر چند نوجوان معترض، شروع به ساخت موانع در خیابان «جوجا» کردند. پلیس ضد شورش سریع اقدام به از بین بردن موانع آنها کرد، چند تیر شلیک شد و پلیس سریعاً محل را ترک کرد.
دو معترض گلوله خورده بودند. با توجه به شرایطی که غارتگران ایجاد کرده بودند، حضور در محل بهعنوان عکاس کار بسیار خطرناکی بود؛ جایی که بدن مصدومان بود و صدای فریاد بچهها و شیون زنان شنیده میشد.
یکی از کشتهشدگان – که با شلیک گلوله به سر کشتهشده بود – برنارد اوکوث اودویو 25 ساله بود که عمه او در حال گریه بیامان در کنار بدن بیجان او بود.
در ادامه تعداد دیگری از بهترینهای عکس خبری سال 2017 رویترز را میبینید. برای بزرگنمایی عکسها روی آنها کلیک کنید.
فقط عکس کیم جونگ