چطور با وجود کار تماموقت، کسب و کار خودمان را راهاندازی کنیم؟
پیش از اینها، رویای مردم این بود که علاوه بر داشتن امنیت شغلی، یک کار تماموقت داشته باشند و بعد بازنشسته شوند؛ اما برای اکثریت ما، بخصوص متولدین دهه 80 تا 90 میلادی این بیشتر شبیه یک کابوس است تا رؤیا. حتی فکر کردن به این که برای شخص دیگری کار کنیم میتواند باعث گرفتگی عضلاتمان شود. اما واقعا چطور؟
اگر تا کنون کار تماموقت را تجربه کرده باشید، احتمالاً به این احساس رسیدهاید که زندگی شما دچار خفقان شده است. روزهای اول هفته وحشتناک! جلسات پیش پا افتاده و کنفرانسهای خسته کنندهای که تمامی ندارند! به بیانی بهتر یک شغل کارمندی میتواند روح را از جسمتان برباید. اما نترسید! شما میتوانید در کنار کارمند بودن، کسبوکار خودتان را شروع کنید.
- اگر شما ایده لازم برای یک کسبوکار را دارید و میخواهید آن را شروع کنید. اولین چیزی که نیاز دارید مجموعهای از اهداف و انگیزههای درونیتان است. بهعنوان نمونه:
- من قصد دارم که کار تماموقت کشندهام را فقط تا 6 ماه دیگر ادامه دهم.
- تا زمانی که بخواهم کسبوکار جدیدم را راه بیندازم، با صرفهجویی زندگی میکنم تا بتوانم وقتی شغل کارمندیام را کنار گذاشتم برای مدتی پسانداز داشته باشم.
- میخواهم وقتی از سرکار به خانه برمیگردم، دو ساعت را صرف خانواده و حدود سه، چهار ساعت را صرف انجام کار جدیدم کنم.
- میخواهم که خود را از این شغل تماموقت کارمندی نجات دهم و شغل تماموقت مخصوص خود را داشته باشم.
اینها فقط چند نمونه از تصمیمهایی بود که برای خداحافظی با شغل کارمندی و شروع کسبوکار خودتان لازم دارید. با تکرار روزانه این تصمیمها و عمل کردن به آنها، میتوانید تمرکز و تلاش بیشتری را صرف هدف کرده و شغل جدید خود را راه بیندازید.
کارآفرینی خود را بعد از کار اولتان شروع کنید
یکی از موضوعاتی که بهتر است عمیقتر در مورد آن فکر کنیم ساعات کاری شماست. در یک شغل عادی کارمندی، چارچوب و برنامهریزی صلبی برقرار است. اکثر مردم دوست دارند که سریع به خانه برگردند، پاهایشان را روی هم انداخته و استراحت کنند. اگر میخواهید کسبوکار خودتان را راهاندازی کنید، باید بدانید که چگونه برنامهریزی کنید. یکجا نشستن و پاها را روی هم انداختن کمکی به نجات شما از شغل کارمندیتان نمیکند. در ادامه به چند نکته در مورد روال شروع کسبوکار اشاره میکنیم:
با قدمهای کوچک شروع کنید!
در روزهای اول لازم نیست که در یک برنامهریزی دقیق و مرتب و حسابشده شیرجه بزنید! چراکه شما را بیزار میکند. برای هفته اول یک حرکت هم کافی است (حتی در حد زمان شام). در هفته دوم، یک ساعت بعد از شام به کارتان بدهید؛ اما مواظب باشید از یک ساعت فراتر نرود! همه ما برنامه تلویزیونی دلخواهی داریم، اما نشستن روی کاناپه و تماشا کردن تلویزیون کمکی به ایجاد شغل جدید ما نخواهد کرد! هر هفته یک حرکت جدید به برنامهریزیتان اضافه کنید.
اولویت با خانواده است!
به خانه که آمدید، وقت خود را با همسر و فرزندانتان بگذرانید. اگر ساعت 6 عصر به خانه میرسید، یک ساعت از وقت خود را طوری در اختیار خانواده بگذارید که تلویزیون، کامپیوتر و یا هر فنّاوری دیگری در آن دخالت نداشته باشد. اگر دارای کودک هستید، بهترین زمان برای همراه بودن با آنها، زمان خواباندن بچههاست.
اگر کودک ندارید اما همسر دارید، بهترین زمان ممکن را در اختیار او قرار دهید و سعی کنید تا میتوانید درباره مسائل کاری صحبت نکنید. با همسرتان پیادهروی بروید، ورزش کنید و یک شام دلپذیر باهم میل کنید.
زمان کار، حواستان را کاملاً جمع نگهدارید!
زمانی که در رابطه با شغل جدیدتان اختصاص میدهید (که ممکن است در بازه زمانی سهساعته 8 تا 11 شب باشد)، فقط بر روی کارتان تمرکز کنید. تمام نوتیفیکیشنهای تلفن همراهتان را خاموشکنید! تمام تبهای گوگل کروم را ببندید! حتی صفحه ایمیلتان هم بسته باشد. اجازه ندهید هیچچیز حواستان را پرت کند. در این زمان محدود فقط و فقط کار کنید. شاید از این شکل برنامهریزی خوشتان نیاید اما تنها راه چاره برای رهایی از شغلی است که از آن لذت نمیبرید.
اهداف واقع بینانه روزانه، هفتگی و ماهانه برای خود تنظیم کنید.
حالا که شما برنامهریزی لازم برای خودتان را فراهم کردهاید. وقت آن رسیده که روی اهداف شغل جدیدتان کارکنید. با سعی و خطا به این نتیجه رسیدم که تنظیم سه دسته هدف بسیار مفید است. این سه دسته عبارتاند از: اهداف روزانه، اهداف هفتگی و اهداف ماهانه.
اهداف روزانه، هدفهای کوچکی را شامل میشوند که شما میخواهید تا شب به آنها دستیابید. هرروز بعدازظهر که کارتان را شروع میکنید، فهرستی از کارهایی که باید حداکثر تا پایان شب انجام دهید تهیه کنید. این تمرین کوچک حداکثر 5 تا 10 دقیقه از وقت شمارا خواهد گرفت. حتی به نظر من بهتر است که این لیست را روی کاغذ بیاورید تا بتوانید بعد از انجام کنار آنها ضربدر بزنید. همیشه بعد از ضربدر زدن احساس فوقالعادهای به من دست میدهد!
اهداف هفتگی نسبت به اهداف روزانه بزرگترند و شامل مواردی هستند که لزوماً قادر به انجام آنها در طول بعدازظهر نیستیم. نمونهای از اهداف هفتگی که میتوان مثال زد:
- طراحی و توسعه مراحل مختلف محصول، خدمات یا وبسایت شما.
- مطرح کردن ایدهتان با دوستان و خانواده و ملاحظه بازخوردها نسبت به آن.
- از راههای مؤثر برای به نمایش گذاشتن ایدههایتان استفاده کنید.
- محصول یا سرویس خود را آماده فروش کنید.
- یک هفته به خود استراحت دهید تا دوباره سرحال و پرانرژی شوید!
اهداف هفتگی را هم مانند اهداف روزانه باید روی کاغذ بیاورید تا بعد از ضربدر زدن کنار آنها احساس خوبی داشته باشید.
اهداف ماهانه قدمهای بلندتری هستند که ممکن است شما چشمانداز آنها را در طول مدت یک ماه، سه ماه، شش ماه و حتی یک سال در نظر بگیرید. ممکن است نوشتن اهداف روی کاغذ از اکنون برای یک سال دیگر احمقانه به نظر بیاید، اما به من اعتماد کنید! این کمک میکند که در مورد ترک کار قبلی خودآگاهانهتر عمل کنید.
اهداف ماهانه میتوانند چیزی شبیه اینها باشد:
- ماه اول: تولید یک محصول نمونه، راه انداختن وبسایت و بررسی بازخورد اولیه افراد
- ماه سوم: فروش محصول تولیدی یا سرویس خدماتی
- ماه ششم: پس اندازه مقدار قابلقبول پول با فروش اولیه محصول (سرویس خدماتی) و ترک کار کارمندی
- ماه دوازدهم: استخدام فروشنده، تأسیس شرکت ارائه خدمات و شروع کار در بازاریابی و تبلیغات
هدفگذاری در وهله اول میتواند دشوار و ناخوشایند باشد، اما مانند هر کار دیگری با تمرین بهتر میشود. راهاندازی کار جدید در حین ادامه کار قبلی آسان نیست، اما بهطور حتم ممکن است. مراحل گفتهشده را انجام دهید، در این صورت نهتنها برای خودتان کار میکنید بلکه کار را هم با لذت پیش میبرید.