«ازآنجاکه شکل ظاهری یک فضای داخلی این قدرت را دارد تا احساس خاصی را در ما ایجاد کند و رنگ دیوارها و یا شکل ظاهری در ورودی میتواند در شادی ما تأثیرگذار باشد، پس با این حساب چه بر سرحال و روز ما میآید وقتیکه اکثر اوقات در محیطهایی بیروح و خستهکننده هستیم؟» – آلن دو باتن
تابستان امسال، «لورا» دوقلوهایش را 5 هفته زودتر از موعد زایمان کرد. دوقلوهای لورا در بخش نوزادان بیمارستان سلطنتی دایسون انگلیس، تحت مراقبت هستند. علیرغم اینکه لورا بعد از سزارین، خون زیادی ازدستداده و دمای بدنش بهطور نگرانکنندهای پایین آمده بود، صحنههای مبهمی را در خاطر دارد. او آن لحظات را اینطور تعریف میکند: «شبیه یک خیال محو بود؛ اما نوری را که بهصورتم خورد کاملاً به یاد دارم.»
برای رسیدن به مرکز جدید دایسون باید پیاده، با تخت یا صندلی چرخدار از راهروهای قدیمی ساختمان اصلی بیمارستان قدیمی عبور کرد. آنجا گرمای نامطبوعی دارد و بوی غلیظ مواد دارویی و پزشکی به مشام میرسد. صدای هر قدمی که بر روی زمین میگذاریم، از دیوارها منعکس میشود.
بهمحض اینکه وارد ساختمان جدید میشوید شرایط زمین تا آسمان تغییر میکند! حالا محیط، روشن، باروح و جادار است. استفاده از چوب طبیعی و گیاهان معطر به این بخش از بیمارستان، حال و هوای چشمههای آب گرم اسکاندیناوی را بخشیده است. یکطرف، میز چوبی پذیرش و سمت دیگر، پنجرههای فرانسوی رو به باغ است. بوی ملایم کلر حس حضور در یک استخر مدرن را تداعی میکند.
«جیمز دایسون»، طراح یکی از معروفترین مدلهای جاروبرقی، این مرکز را در سال 1390 افتتاح کرد. او با نگاهی جدید، یک طراحی متفاوت برای فضای بیمارستان خود ارائه داد. چراکه بنا بر نتایج حاصل از تحقیقات، طراحی و ظاهر محیط بیمارستان میتواند در تسریع بهبود بیماران مؤثر باشد و روحیه و سلامت کارکنان آنجا را نیز تقویت کند.
مرکز دایسون که جایگزین واحد سابق مراقبت از نوزادان شده است، علاوه بر داشتن نور طبیعیتر، 8 دسیبل ساکتتر از محیط قبلی است. راهروی مرکزی نعل اسبی شکل شامل فضاهای نعل اسبی شکل کوچکتر است. سقف راهرو بلند بوده و نور آبی آسمانی در سرتاسر آن پخششده است. دیوارهای راهرو ترکیبی از رنگ سبز و چوب هستند که فضا را شبیه سونا کرده است.
نوزادانی که نیاز به مراقبت بیشتر دارند در بخش high-dependency نگهداری میشوند. در بدو ورود به این بخش، فضای تاریک و وسیعی را مشاهده میکنید. نوزادانی که تولد زودرس داشتهاند، پوست قرمز تیرهرنگی دارند؛ بنابراین تحت نور ساختگی سفید قرار میگیرند. حباب پیرامون تختخواب تاشوی آنها بهمنظور محافظت از آنها قرار دادهشده است. هر چه در امتداد راهرو پیش میرویم، اتاقها روشنتر و بزرگتر میشوند علاوه بر آن تعداد دستگاهها کمتر شده و نوزادان سالم مشاهده میشوند.
این بخش بهگونهای طراحیشده است که به والدین این حس را منتقل کند، نوزاد تازه متولدشده آنها روند بهبود داشته است. لورا، مادر دوقلوها، خاطرنشان میکند که «فضای نعل اسب شکلی بخش، کمک میکند تا راه را پیدا کنید»
معماری ساختمان مرکز شبیه در آغوش گرفتن یک نوزاد است. دکتر «مایک اوسبورن» بهعنوان روانشناس بالینی و عضو گروه طراحی مرکز دایسون میگوید: «هدف ایجاد یکچیز بود. فراهم کردن یک پایگاه امن.» اصطلاح «پایگاه امن» از «نظریه دلبستگی» اقتباسشده است و به این موضوع میپردازد که نوزادان در بدو تولد تمایل دارند به برخی اشخاص بهویژه مادرشان بچسبند و در حضور آنها احساس امنیت کنند و در زمانهای بیماری یا ترس این احساس دوباره در آنها ایجاد میشود. به گفته اوسبورن: «اساساً هدف ما این است که ساختمان مرکز، نقش یک پرستار فوقالعاده را داشته باشد.»
دکتر اوسبورن در ادامه افزود: «معمولاً طراحی فضاهای مراکز بهداشتی و پزشکی، ناآگاهانه به شکل اضطرابآور ساخته میشوند. سقفهای کوتاه، نور زننده، سروصدای زیاد و عدم وجود یک حریم شخصی، همه و همه باعث تشدید فشار و تنش میشوند.»
در یک ساختمان مرکز درمانی، بهتر است علاوه بر ایجاد یک فضای صمیمی، حریم خصوصی نیز برقرار باشد. بهعنوانمثال همراهان بیمار بتوانند بهراحتی حالت صندلی خود را تغییر دهند تا بهراحتی با دیگر بیماران صحبت کنند. همچنین وجود اتاقهای خصوصی یکتخته، فضایی مناسب برای ملاقات دوستان و آشنایان را فراهم کرده و علاوه بر تسریع روند بهبود، اضطراب بیمار را کاهش میدهد.
«دبی گرانت» یکی از پرستاران مرکز میگوید: «فضای جدید واقعاً متفاوت است. صادقانه میتوانم بگویم که عاشق این ساختمان هستم.» جیمز دایسون که خود از زندگی در حومه ویلتشایر لذت میبرد، بر این باور است که طراحی خوب یک بیمارستان، میتواند به مداوای بیماران سرعت قابلتوجهی ببخشد. او میگوید:«بهرهگیری خلاقانه از فناوری در طراحی اصولی مرکز دایسون، رشد سریعی درروند بهبود وضعیت نوزادان نارس داشته است. همچنین در مقایسهای که بین ساختمان قدیمی و جدید صورت گرفته است، ثابتشده است که ساختمان جدید، خود نقش یک درمانگر را دارد.»
متخصصان بالینی مرکز تا مدتها درگیر بررسی دقیقتر تأثیرات ساختمان جدید بودند. بهترین شاهدان و ناظران این بررسی، نوزادان بودند که به دلایل واضح نمیشد نظر آنها را جویا شد! بنابراین گروه تحقیقاتی یکراه حل جدید و هوشمندانه برای سنجش احساس نوزادان، والدین آنها و کارکنان بیمارستان پیدا نمود.
20 خانواده نمونه آماری این مطالعه بودند که 10 خانواده از خدمات درمانی ساختمان قدیمی و 10 خانواده از خدمات درمانی ساختمان جدید استفاده میکردند. عملکرد 40 تن از کارکنان بیمارستان نیز توسط وایفای و گیرندههای مادونقرمز ردیابی شد؛ و اما نتیجه! کارکنان در ساختمان جدید، 2 برابر رسیدگی بیشتری نسبت به بخش قدیمی داشتند.
برای اندازهگیری احساس و فعالیت نوزادان، از یک ترفند خاص استفاده شد. یک شتاب سنج مخصوص کودک طراحی شد و در پوشک نوزادان تعبیه گردید. معمولاً از شتاب سنجها برای اندازهگیری سرعت و حرکت هواپیماها و ورزشکاران، استفاده میشود. نحوه عملکرد این شتاب سنجها بهگونهای است که الگوی تنفس نوزادان را در حین خواب بر روی صفحه نمایشگر نشان میدهد و نیاز به هیچگونه سیم یا لولهای ندارد.
پروفسور «مارک تولی» از اعضای مشاور گروه تحقیقات مرکز میگوید: «برای اینکه شتاب سنج همراه پوشک دور انداخته نشود، مجبور شدیم از نشانهگذاری رنگی استفاده کنیم.»
دکتر «برنی ماردن» متخصص نوزادان و عضو گروه تحقیقاتی میگوید: «مدتزمان خواب نوزادان ساختمان جدید، 20 درصد بیشتر از نوزادان ساختمان قدیم بود که این امر برای نوزادان زودرس اهمیت زیاد دارد؛ زیرا خواب در ارتباط مستقیم با تکامل مغز است.»
در ساختمان جدید، نسبت به ساختمان قدیم، والدین 30 دقیقه وقت بیشتری را برای ملاقات اختصاص دادند. همچنین کارکنان و والدین در آنجا اضطراب و تنش کمتری را نسبت به نمونه آماری واحد قدیمی داشتند. 90 درصد نوزادان واحد جدید با شیر مادر تغذیه شدند حالآنکه در واحد قدیمی این میزان، 64 درصد بود.
اکنون، دایسون و همکارانش امیدوارند که این اصول را در احداث یک مرکز جدید، مخصوص بیماران سرطان به کار بگیرند. دایسون تأمین مالی بخشی از پروژه جدید را قبول کرده است و بخش دیگر، از طریق جمعآوری کمکهای مالی فراهم میشود. اوسبورن طی توضیحاتی بیان میکند که درمان اضطراب بخشی از فرآیند درمانی سرطان محسوب میشود و نقش خستهکننده شیمیدرمانی و پرتودرمانی را نباید دستکم گرفت. چراکه هرچقدر هم فضای محیط درمانی زیبا و دلپذیر باشد، بازهم این دستگاهها تداعی یک محیط نامطلوب را برای افراد دارد.
پیشینه مطالعه تأثیر فضای بیمارستان در معالجه بیماران به سال 1359 برمیگردد. پروفسور «راجر اولریچ»، استاد معماری در دانشگاه صنعتی چالمرز سوئد، یکی از اولین محققانی است که به بررسی تأثیر ساختمان بیمارستان در بهبود بیماران پرداخته است.
در سال 1363، اولریچ آزمایشی را در یکراهروی طویل بیمارستان طراحی کرد. تخت نصف بیماران رو به منظره دیوار و نصف دیگر رو به منظره درختان قرار داده شد. بیمارانی که رو به منظره طبیعی درختان بودند، نسبت به بیمار رو به دیوار سریعتر معالجه شدند و درد کمتری نیز داشتند. بنا به گزارشهای بیماران رو به منظره درختان، داروی مسکن کمتری درخواست میکردند و شکایت کمتری از سردرد یا بیماری داشتند.
به گفته اولریچ: «کاستن اضطراب و منحرف کردن تمرکز بیمار نسبت به حال درونیاش، درد را کاهش میدهد.» مطالعات دیگر نتایج مشابهی را نشان دادهاند. در یک مطالعه تجربی، به دو گروه از بیماران بستری در بخش جراحی قلب، پس از عمل تصاویر رنگی نشان داده شد. گروهی که تصاویر نشان دادهشده به آنها مناظر طبیعی بود، نسبت به گروهی که به آنها تصویری نشان داده نشد و یا تصاویر نشان دادهشده انتزاعی بود، درخواست مسکن کمتری داشتند. مطالعه دیگری بر روی افراد داوطلب سالم انجام شد. زمانی که افراد حاضر در بیمارستان مشغول تماشای ویدیوی مناظر طبیعی بودند، آستانه درد و تحمل بالاتری را نسبت به زمان تماشای یک پرده نمایش بدون تصویر داشتند!
طراحی مراکز بهداشتی و درمانی در ایالاتمتحده، اروپای غربی، استرالیا و بخشهایی از آسیا موردتوجه قرارگرفته است. ایالاتمتحده با اقداماتی مانند ایجاد اتاقهای تکنفره بهمنظور کاهش گسترش عفونت پیشکسوت این تحول شده است. طی یک بررسی در دانشگاه مک گیل کانادا، مدتزمان اقامت بیماران در بخش مراقبتهای ویژه، در بیمارستانهایی که اتاقهای تکنفره دارند، 10 درصد کوتاهتر از بیمارستانهایی است که اتاق خصوصی تکنفره ندارند.
خواب مسئله مهمی است. چنانچه کیفیت یا کمیت خواب بیمار مطلوب نباشد، با مشکلاتی چون افزایش اضطراب، اختلال در عملکرد ایمنی و نوسان دمای بدن روبروست. البته بدیهی است که بیمار در یک بیمارستان آرامتر خواب بهتری خواهد داشت. همانطور که تجربه نشان داده است در بیمارستانهای خلوتتر، تنها تعداد کمی از بیماران بعد از ترخیص دوباره برگشتهاند.
سروصدا بر روی کارکنان نیز تأثیراتی دارد. مطالعات نشان داده است کارکنان بیمارستانهای آرامتر اضطراب و تنش کمتری در حین کار دارند و همچنین در خانه خود نیز بهتر میخوابند. محیطهای درمانی آرامتر و روشنتر در کاهش خطاهای پزشکی نیز سهم چشمگیری دارند. در فضاهایی که بهاندازه کافی روشن هستند، علاوه بر مشخص بودن زمان شب و روز، خواب بهتر و اضطراب کمتر را به همراه خواهند داشت. طی یک مطالعه ثابت شد که نیاز بیمار به مسکن در اتاقهای روشن کمتر از اتاقهای تاریک است که همین امر باعث کاهش 21 درصدی هزینههای دارویی میشود.
ساختمان بیمارستان مگی در در شهر نیوکاسل از پارکینگ روبروی بخش مرکز سرطان دیده میشود. اطراف ساختمان پوشیده از گلهای وحشی و چمن سبز است. پانل مسطح خورشیدی که در بالای ساختمان واقعشده، شکلی قارچ مانند به نمای بیرونی ساختمان داده است و زمان نزدیکی به بیمارستان، میتوانید سر مجسمه بلند را در آن سمت نردهها ببینید.
در داخل ساختمان آرامش عمیقی شبیه به آرامش یک خانه مدرن و لوکس وجود دارد. ساختمان رو به جنوب بوده و نور از پنجرهها در آن گسیل میشود. از داخل هر اتاق میتوانید گلها و سبزههای فضای بیرون را ببینید. فضای داخل ساختمان هم از طبیعت بهرهمند است بهطوریکه اکثر سطوح، چوبی هستند. یک میز چوبی طویل در آشپزخانه وجود دارد که تا فضای بیرون ادامه دارد. در بیرون ساختمان، افراد پشت میزها نشستهاند و مشغول صحبت یا خوردن چای در فنجانهای سفالی زیبا هستند. هیچ اثری از حال و هوای بیمارستان اینجا به چشم نمیخورد و بیشتر شبیه آخر هفتهای است که در پیکنیک میگذرانید.
مرکز درمانی مگی ویژه بیماران مبتلا به سرطان ساختهشده است و 15 شعبه در بریتانیا و یک شعبه در هنگکنگ دارد. احداث تمام این مراکز ایده طراحی به نام «مگی کسویک» بود که با یک معمار به نام «چارلز جنکز» ازدواج کرد. از زمان ابتلای مگی به بیماری سرطان تا مرگ او در سال 1374، مگی در ایجاد یک مرکز درمانی با طراحی متفاوت تلاش زیادی کرد. هر یک از مراکز مگی به شکل متفاوتی طراحیشدهاند و در تمام آنها، طرحهای اولیه مگی و همسرش دنبال شده بود.
مرکز مگی در نیوکاسل بهوسیله معمارانی از استودیوی «کولینان» طراحی و در سال 1392 ساخت آن به اتمام رسید. «لوسی بریتن» که یکی از طراحان این بنا است، توضیحاتی درباره چگونگی احداث این مرکز میدهد: «وقتی مگی فهمید که مبتلا به سرطان است، مشاورش 20 دقیقهای با او صحبت کرد و بعد گفت: واقعاً متأسفم. میدانم که خبر دردناکی است اما باید بروم، چون با یک بیمار دیگر جلسه دارم. مگی بهتزده بود و فقط میخواست به گوشهای برود و گریه کند.»
مگی تصمیم گرفت یک محیط انسان دوستانهتر برای بیماران سرطانی تأسیس کند تا به نیازهای آنها و خانوادههایشان در طول دوره تشخیص و درمان رسیدگی شود.
بریتن افزود: «بنا بر یادداشتهای چارلز جنکس، مراکز مگی تعادلی بین این مکانها است: علیرغم اینکه خانه نیست اما حس محیط خانه را دارد، یک فضای هنری (اما نه در حد یک گالری را) تداعی میکند و حال و هوایی روحانی و معنوی شبیه به کلیسا را دارد و باوجود بیمارستان بودن، شبیه یک محیط پزشکی و درمانی نیست».
«کارن وریل» رییس مرکز مگی، درباره اولین دیدار خود از این بیمارستان میگوید: «وقتی این محیط را دیدم و در آن قدم زدم، حس فوقالعادهای به من دست داد. احساسی که قبلاً تجربه نکرده بودم.» بنابراین وریل تصمیم گرفت که هر طور شده این شغل را قبول کند.
بنا به گفته وریل: «اغلب افراد که به مرکز مراجعه میکنند تنها یک تشخیص اولیه سرطان دادهشده که در خیلی از مواقع هم درست نبوده است. دیدن افرادی که برای اولین بار به اینجا میآیند و در حین راه رفتن اشک میریزند، از مشاهدات عادی و روزمره است. من فکر میکنم آنها با انتخاب این مرکز، فضای امن مناسبی را پیداکردهاند.»
درمان سرطان اغلب با نشستن و انتظار طولانیمدت همراه است. وریل میگوید: «زمانی که شخصی بهشدت بیمار است و برای بهبود عجله دارد، برایش چندان مهم نیست که در چه محیطی درمان میشود اما در مورد یک بیماری تهدیدکننده مانند سرطان اوضاع فرق میکند. وی بر این عقیده است که ظاهر مناسب محیط میتواند شرایط سخت کاری را برای کارکنان نیز آسانتر کند».
«جی» یک کارگر جوان نیروی دریایی بود که فهمید مبتلا به سرطان است. او نزدیک به 20 سال دارد اما مسنتر به نظر میرسد. جی از خوردن غذا در محیط بیمارستان متنفر بود و وریل سعی داشت تا او را به این محیط عادت دهد و در طی دوره درمان با او چای بنوشد. جی میگوید: «روز اولی که اینجا آمدم را واقعاً به یاد نمیآورم. اینجا برای من بهترین مکان ممکن نبود. آنها به این فکر میکردند که مدت زیادی زنده نخواهم بود.»
در مرکز مگی، جی دوست داشت وقت خود را در آشپزخانه سپری کند. بااینحال او از وسعت و تنوع فضای اینجا قدردانی میکند و میگوید: «در اینجا مکانهایی وجود دارد که میتوانی در آنها ناپدید شوی. نشستن در باغ و صحبت کردن با مردم را دوست دارم. هوای اینجا، حس درمان را در من ایجاد میکند.»
سیمون 46 ساله، از تجربهاش در دیگر بیمارستانها میگوید: «راهروی بعضی از بیمارستانها واقعاً حال آدم را به هم میزند و محیط آنجا رنگی شبیه به رنگ استفراغ بیماران را دارد و احساس خفگی در فضای تنگ را در من ایجاد میکند. در اتاقهای انتظار آنجا احساس نشستن بر روی صندلی اتوبوس را داری.»
زمانی که سیمون مجبور به انجام شیمیدرمانی شد، به مرکز مگی آمد و احساس خود را درباره این مرکز چنین توصیف کرد: «روشنایی، میز آشپزخانه و همهچیز اینجا به آدم خوشآمد میگفت. زمانی که منتظر کارن بودم، فردی برایم چای آورد که برایم بسیار ارزشمند بود. افراد میتوانند آزادانه در این باغ قدم بزنند. اگر بخواهید مخفیانه وارد اینجا شوید و یک فنجان چای بنوشید هیچکس مانع شما نخواهد شد.»
اکثر ما تجربه سردرگم شدن در بیمارستان را داشتهایم. تمام راهروها شبیه هم بودهاند و علائم راهنمایی اتاقها کارایی کافی نداشتهاند. همه کارکنان بهشدت مشغول بودهاند و پرسیدن سؤال از آنها همراه با حس ایجاد مزاحمت بود.
سردرگمی در محیط بیمارستان نهتنها باعث تشدید اضطراب در بیمار و اطرافیانش میشود بلکه به علت سؤال پرسیدن از کارکنان، نوعی اتلاف وقت در ارائه خدمات پزشکی را ایجاد میکند. طی یک مطالعه که در یک بیمارستان 600 تختخوابهصورت گرفت، 220000 دلار اتلاف هزینه در سال برای نشانی دادن به بیماران وجود دارد. همچنین بیش از 45000 ساعت زمان در سال – تقریباً دو برابر یک شغل تماموقت- ارائه خدمات درمانی، صرف راهنمایی بیماران گمشده و یا حتی کارکنان! میشود.
نصب علائم واضح و رنگی در تقاطعها، طبقات و دیوارها میتواند به جهتیابی اشخاص کمک کند. درحالیکه پیدا کردن مسیر یک گزینه بسیار مهم است، تحقیقات صورت گرفته به نتیجهگیری عجیبی دستیافتهاند! و آن این است که ما در محیطهای نهچندان سرراست و مستقیم عملکرد بهتری از خود نشان میدهیم. در مسیریابی فضاهای پزشکی باید توازنی از سادگی و پیچیدگی برقرار باشد. درواقع به بیانی دقیقتر، سادگی و انسجام کافی محیط لازم است تا درک درستی از موقعیت مکانی خود داشته باشیم و احساس امنیت کنیم. درعینحال، کمی پیچیدگی لازم است تا رمز و راز پیرامون خود را کشف کنیم تا جذابیت کشف قسمتهای نادیده محفوظ بماند.
ایده رمزآلود ساختن فضای بیمارستان یک ضد حمله بصری به نظر میرسد. وگرنه چرا باید طراحی محیط را پیچیده کرد؟ بخشی از فرضیه تکامل منجر به ظهور چنین ایدهای شده است که پیشنهاد میدهد حس کشف کردن محیط اطراف ما را باانگیزه و هشیار نگه خواهد داشت. البته همانطور که قبلاً گفته شد، این پیچیدگی باید همراه با سادگی باشد تا احساس امنیت داشته باشیم.
در مرکز مگی نیوکاسل، مکانهای زیادی وجود دارد که میتوان بدون ایجاد مزاحمت در آنجا سر خورد و یا خم شد و ادامه مسیر را به شکل دلخواه طی نمود. در طول گشتوگذار شما در محیط، هیچگونه علائمی مشاهده نمیشود و مناظر مختلف در هر مرحله خود را نشان میدهند!
به نظر میرسد که این ساختمان انباشته از احساسات است و هر جای ممکن که بنشینید احساس آن فضا را درک کنید. آشپزخانه، باغ و اتاق نشیمن فضاهایی هستند که حس اجتماعی بودن را القا میکنند، حالآنکه اتاقهای کوچکتر محیطی برای لحظات تنهایی فراهم میآورند. حتی توالتها هم صندلی راحتی دارند و شما میتوانید در هرلحظه، حالت نشستن خود را تغییر دهید.
چشمانداز شهر «اسلو» نروژ شبیه یک داستان تخیلی است. ابرهای انباشته بر فراز جنگلهای تیره، جادههای شنی رنگ، درختان لرزان در باد و حوضچههای آب پراکنده در جنگل که شبیه یک باتلاق در حال رشد هستند.
تمامرنگهای محیط طبیعی بوده و شامل درختان سبز آبی تیره و آب آبی پررنگ است. مه آبی-خاکستری از ورای کوهها دیده میشود. در این کشور، حتی در محیط شهر، طبیعت پیرامون شمارا فراگرفته است و در طراحی بنای بیمارستان آکرشوس شهر اسلو، این انعکاس طبیعت به شکل شگفتانگیزی مشاهده میشود.
ساختمان بیمارستان آکرشوس در سال 1387 تکمیل شد و جایزه بهترین طراحی ساختمان مرکز درمانی را در سال 1389 از آن خود کرد. این بنا نمونهای از یک معماری مدرن محسوب میشود. همانطور که به سمت درب اصلی بیمارستان میروید، نغمه دلانگیز پیانو از باندهای نصبشده، به گوش میرسد.
در جایجای نمای داخلی ساختمان چوب بهکاررفته است. سقف اینجا بلند است و در سمت چپ صندلیهای راحتی چوبی قرار دادهشده است. فضا روشن، مدرن و آرام است. چند متر که جلوتر بروید ناگهان سقف بازشده و آسمان از طریق سقف شیشهای نمایان میشود. معبری پل مانند راهروهای بیمارستان را به هم متصل میکند.
«آن آندرهاگ» که معمار این بیمارستان است، در طراحی محیط اینجا با دیگر معماران، پزشکان و پرستارها بحثهای بسیاری داشت. ازنظر او، چوب و نور ربطی به ارزشهای زندگی در نروژ ندارد بلکه بیشتر ماهیتی جغرافیایی دارد. او میگوید: «با توجه به اینکه نروژ، نصف سال را از نور بیبهره است قوانین سختگیرانهای در معماری ساختمان وجود دارد. برخلاف کشوری مانند ایالاتمتحده که میتوان حتی یک محیط اداری را بدون پنجره ساخت، در نروژ تمام فضاها از اتاق اشعه ایکس گرفته تا سیتیاسکن و MRI باید دارای پنجره باشند و همهجا نور داشته باشد.»
وقتی از خانم آندرهاگ درباره مصالح بهکاررفته در ساخت منازل نروژی سؤال میشود، با خنده میگوید: در اینجا همهچیز از چوب ساختهشده است. بخشهای بیمارستان آکرشوس یک طراحی خوشهای شکل دارند که کمک میکند تجهیزات و خدمات پرستاری، بین تعداد مشخصی از بیماران مشترک باشد. بخشهای کاری پرستاران مدام در حال تغییر است و هیچ بخشی در هیچ لحظه از زمان تعطیل نیست. بنا بر توصیه یکی از سرپرستاران بیمارستان: «تغییر بخش کاری هم خوب است و هم چالشبرانگیز! بنابراین پرستاران باید روحیه خیلی انعطافپذیری داشته باشند.»
تغییر بخش کاری تنها موردی نیست که باید با آن سازگار شد. آنطور که آندرهاگ میگوید: «چشمانداز این بیمارستان ازلحاظ فنی بسیار پیشرفته است و افراد، مشابه آن در محیطهای دیگر نمیبینند. حدود یک سال طول کشید تا کارکنان بیمارستان به سیستم دوز داروی الکترونیکی بهمنظور تجویز و تحویل دارو، عادت کنند. اکنون برای پزشکان و دیگر کارکنان بیمارستان مشاهده روباتهای در حال تحویل اقلام مختلف، عادی شده است. هرچند برای من هنوز هیجانانگیز و لذتبخش هستند.»
در داخل ساختمان، سیستم هدایت زباله بهصورت مخفی تعبیهشده است و ضایعات جمعآوریشده از طریق لولههای پنوماتیک قابلانتقال به سیستم استریلیزاسیون بهمنظور اعزام به بازیافت هستند. ظروف حامل نمونههای بهداشتی موردنیاز در بیمارستان توسط روباتی به نام «روبرتا» باز میشوند. این ربات در زیرزمین زندگی میکند! و دلیل بهکارگیریاش پیشگیری از بروز فشار و آسیبهای احتمالی به مچ دست کارکنان است.
آکرشوس ازنقطهنظر فناوری ساخت جزء اولینهاست؛ اما بهراستی چه چیز آن را متفاوت ساخته است؟ قسمت عمده گرمای بیمارستان از یک منبع انرژی تجدید پذیر تأمین میشود. مقایسه مدتزمان اقامت بیمار در این بیمارستان جدید و ساختمان قدیمی آن مشکل است. چراکه شرایط مقایسه برابر نیست و بیماران ساختمان جدید مسنتر هستند. بااینحال، متوسط زمان اقامت بیماران در ساختمان جدید 4 روز است که از متوسط ساختمان قدیمی، یک روز کمتر است.
هنگامیکه شما اطراف آکرشوس قدم میزنید شاید بر اساس مدرن بودن تاثیربرانگیز و ساختمان زیبای آن تصور کنید که برمبنای «اصول طراحی مبتنی بر شواهد» ساختهشده است اما آندرهاگ اینطور فکر نمیکند، او میگوید: «طراحی مبتنی بر شواهد پس از ساخت آکرشوس ایجاد شد. مردم به یک چشمانداز خوب نیاز دارند، آنها باید بتوانند از روشنایی روز بهره ببرند.»
درحالیکه دانمارک پروژه بزرگ احداث ساختمانهای بیمارستانی مدرن را در یک مرحله به اتمام رساند، ساخت این نوع بیمارستانها در نروژ به چند مرحله انجامید و پس از بیمارستان ریکشوسپیتالت در اسلو و بیمارستان سنتاولاو در تروندهایم، بیمارستان آکرشوس ساخته شد. در ساخت تمامی این ساختمانها اصول یکسانی از لحاظ مقدار فضا، نور و طبیعت به کار گرفته شد و حدود 700 میلیون یورو بودجه برای آنها اختصاص یافت. بنا به گفته آندرهاگ: «زمان مناسبی برای شروع پروژه بود. چون با خوب بودن شرایط اقتصادی ما میتوانستیم به آنچه مدنظرمان است با خیال راحت فکر کنیم و درباره ویژگیهای بیمارستان تبادلنظر داشته باشیم.»
علیرغم اینکه تحقیقات ثابت کرده است سبک طراحی بیمارستانها تأثیر زیادی بر بهبود بیمار دارد اما همچنان در خیلی از مراکز بهداشتی و درمانی شاهد مواردی هستیم که خلاف این دیدگاه عمل میکنند.
موسسه خیریه «بنیاد کینگ» که بهصورت مستقل فعالیت میکند، در حال جمعآوری کمکهای مالی بهمنظور بهبود فضاهای پزشکی در انگلستان است. اگرچه در حال حاضر بیمارستانها بزرگ زیادی وجود دارند اما اغلب آنها نیازمند نوسازی هستند. هرچند که با مشاهده بیمارستانهای زیبا و مدرن، درک بهتری نسبت بهضرورت این امر داریم اما مشکل بودجه اعمال این تغییرات همچنان پابرجاست.
راجر اولریچ، قاطعانه معتقد است که طراحی خوب یک بیمارستان میتواند خیلی از هزینهها را کاهش دهد. او میگوید: «چنانچه طراحی بر پایه دقت کافی صورت گیرد هزینهها نیز تعدیل خواهند شد. بهعنوانمثال ایجاد اتاقهای تکنفره که با کاهش سروصدا همراه است، زمان اقامت بیمار را کوتاهتر کرده و بالطبع بخشی از هزینهها کاسته میشود.» اولریچ تأثیر بهبود فضای بیمارستان را به کارکنان نیز تعمیم داده و خاطرنشان کرده است که طراحی مناسب فضای بیمارستان میتواند به شادی و کیفیت کار کارکنان آن نیز بیفزاید.
هزینههای ایجاد یک بیمارستان تنها محدود به ساختمان آن نیست. همانطور که اولریچ میگوید:«مدتزمان طراحی، ایجاد و ساختوساز یک بیمارستان حداقل 5 سال و اغلب 10 سال طول میکشد؛ بنابراین هر بیمارستانی که امروز درهایش را باز میکند حداقل 5 سال از علم کنونی عقب است.» بنا بر یک برآورد تخمینی، هرروز 40000 نفر در بیمارستانهای بریتانیا بستری میشوند و روزانه بیشتر از این تعداد در محیطهای درمانی مشغول کار هستند. با توجه به اینکه جمعیت جهان در حال افزایش است و با تقاضای رو به رشد مراقبتهای درمانی و پزشکی کودکان و سالمندان مواجه هستیم، اهمیت این موضوع روزبهروز آشکارتر میشود.
هرچند که هزینه بهبود طراحی فضاهای درمانی بسیار بالاست و بیتوجهی به این موضوع منجر به فرسودگی نیروی کار حاضر در بیمارستانها و بدتر شدن حال بیماران خواهد شد؛ بنابراین سرمایهگذاری در این بخش یک هزینه کوتاهمدت بوده و منافع آن در بلندمدت اثبات میشود.