چگونه به حرف دیگران بیتوجه باشیم
همه ما بهنوعی گناهکاریم! بعضی از ما هر صبح که از خواب بیدار میشویم و سرکار میرویم و به امور روزمره خود میرسیم همیشه نگران طرز فکر دیگران هستیم و دائماً نگرانیم که دیگران چه درباره ما فکر میکنند و چه میگویند. بسیاری از افراد مخصوصاً جوانان در رفتار خود بیش از همیشه به طرز فکر دیگران اهمیت میدهند و اگر واقعبینانه نگاه کنیم بیشتر رفتارشان کردارشان و حرکاتشان بر طبق خواسته دیگران تنظیمشده است هرچند که در ظاهر برخلاف آن حرف میزنند و فکر میکنند که بر اصول و خواست خود رفتار میکنند درحالیکه خود از تأثیرپذیری فوقالعاده خود از دیگر عوامل اجتماعی بیخبرند.
امروزه تأثیر دنیای مد، تکیهکلامهای رایج بین جوانان و همه و همه نشان از نفوذ بیچونوچرای تاثیرگزاران این عرصه بر دیگر افراد دارد، حال پرسش اساسی این است که چرا بایستی افراد تا این حد نگران فکر دیگران باشند یا بهتر بگوییم رضایت دیگران برای او تا این حد مهم باشد که بهنوعی به پوچی هویتی برسند و از راهساز بودن به رهرو بودن تبدیل شوند،
هیچکس درواقع اهمیت نمیدهد
باور کنید یا نکنید شما آنقدرها هم مهم نیستید که دیگران بخواهند فکرشان را مشغول شما کنند، ما اوقات زیادی را به این فکر میکنیم که دیگران چه درباره ما فکر میکنند اما غافل از اینکه دیگران هم درگیر همین موضوع هستند؛ واقعیت این است که در این دور و زمانه افراد بهقدری درگیر مسائل شخصی و گرفتاریهای کوتاهمدت و بلندمدت خود هستند که وقتی دیگر، برای توجه کردن به دیگران و مشکلاتشان باقی نمیماند، تحقیقات نشان میدهد که هر فرد بهطور میانگین در روز حدود 50000 فکر به ذهنشان وارد میشود بنابراین اگر شخصی در روز 10 دقیقه به شما فکر کند خیلی وقت خودش را به شما اختصاص نداده است یعنی ایشان حدود دوصدم درصد از وقتش را به شما اختصاص داده است.
یکی از پژوهشهای انجامشده که نتیجه زحمات شخصی نویسنده است در رابطه با تئاتر بازان خیابانی هست که نشان میدهد هنگامیکه بعضی از افراد حاضر در جمعیت شروع به خندیدن بکنند دیگر افراد حاضر درصحنه نیز با آنها شروع به خندیدن میکنند ولی اگر برخی از افراد حاضر درصحنه توجهی به نمایش نداشته باشند کمتر پیش میآید که دیگران به نمایش در حال اجرا توجهی داشته باشند و یا به آن بخندند، دلیل این امر چیست؟ چرا برخی بهاصطلاح پیشگامان این حد و اندازه بر دیگر افراد جامعه یا بهاصطلاح پیروان نفوذ دارند و بر آنها تأثیر میگذارند؟ چرا بایستی افراد پیرو تا این حد مطیع روشها و طرز فکر افراد پیشگام باشند؟ دلیل آن این است که افراد پیرو بهمرورزمان دچار درون پوچی میشوند و جسارت آنها در تصمیمگیری و راهسازی کم میشود.
شما نمیتوانید همه را راضی کنید
شما بایستی به این واقعیت اذعان داشته باشید که راضی نگهداشتن همه امری غیرممکن است و همیشه و همهجا گروهی یا شخصی وجود دارد که همواره ساز مخالف با شما میزند، ولی چیزی که همیشه بایستی شما آن را در نظر بگیرید این است که شما نمیتوانید آن گروه رادیکال را راضی کنید و آنها همیشه شمارا مورد قضاوت نادرست قرار میدهند ولی شما میتوانید تأثیر حضور آن افراد در زندگی خود را به حداقل ممکن برسانید، حال بیایید به این موضوع فکر کنیم که قضاوتهای دیگران چگونه میتواند بر زندگی ما تأثیر بگذارد. قطعاً و یقیناً هیچگونه تأثیری رفتار آنها بر زندگی ما نخواهد داشت، بدون شک طرز فکر دیگران مخل آرامش و پیشرفت ما نخواهد بود تا زمانی که ما به آنها بها بدهیم و آن طرز فکرها را برای خود مهم و سرنوشتساز جلوه دهیم.
حال نکته دیگری که بایستی به آن توجه کنیم این است که عشق چند نفر بودن بهتر از این است که همه ما را بهصورت سطحی دوست داشته باشند ولی عاشق ما نباشند باور کنید که اگر شخصی واقعاً شمارا دوست داشته باشد شما را به خاطر داشتهها و نداشتههایتان دوست دارد و نه برای آنچه میتوانید داشته باشید و یا وانمود به داشتن آنها میکنید. همیشه به یاد داشته باشید که خانواده و همسر و دوستان صمیمی شما بهترین داشتهها و سرمایههایتان هستند و نیاز به اصرار برافزایش این سرمایه نیست زیرا فکر کردن به این قضیه شما را رنج میدهد.
شما آنچه را که ببینید خواهید پذیرفت
بیشازحد نگران افکار دیگران بودن باعث میشود که رفتار شما و تفکر شما تحت تأثیر آن موضوع قرار بگیرد. قطعاً اگر بیشتر دقت کنید میتوانید به این موضوع پی ببرید که رفتار هرکس نشأت گرفتهشده از گفتار و به طبع رفتار اوست. درواقع اگر عمیقتر به این موضوع توجه کنید متوجه میشوید که مجموع تفکرات و دغدغههای هر کس گفتار و کردار او را تشکیل میدهد و بهترین راه برای کنترل این موضوع کنترل کردن تفکرات خود است. حال برای اینکه تفکرات خود را کنترل کنید راههای زیادی وجود دارد که توجه و فکر کردن به موضوعات صرفاً بصری تمرین خوبی برای این موضوع هست؛ یعنی اگر شما صرفاً به مواردی فکر کنید که میبینید میشود تا حد بسیار زیادی به حل مشکل خود کمک کنید و تا جای ممکن از فکر کردن به موضوعات سمعی دوریکنید. البته بایستی خاطرنشان کنم که بحث فکر کردن و نکردن به موضوعات سمعی و بصری در رابطه با موضوعات ملموس و زمینی قابلاستفاده است و کاربرد دیگری ندارد.
آزادی خود را اعلان کنید
در اینجا جا دارد که باهم راههای دیگری را برای به دست آوردن استقلال فکری و آزادی عملی خود را حداقل از قیدهای مندرآوردی مرور کنیم.
ارزشهای خود را بشناسید:
اولین و مهمترین اقدام برای شما این است که اهداف مهمتان را در زندگیتان مشخص کنید، چه چیزی برای شما ارزش دارد و هدف نهایی شما از زندگی چیست؟ و هنگامیکه فهمیدید که چه کسی هستید و هدف اصلیتان در زندگی چیست آنگاه حرفوحدیث دیگران در رابطه با شما بیارزش و بیاهمیت میشود. حال نتیجه این استقلال فکری و ارزشگذاری برای شما چه دستاوردی دارد؟ مسلماً از اولین دستاوردهای آن برای شما نه گفتن است، هنر نه گفتن به این برمیگردد که چگونه در زندگی خود هدف داشته باشید زیرا با داشتن هدف گفتن نه به هرچه غیر همراستا با اهدافتان باشد کار ساده و سهلی است.
خودتان را از محیطهای نامناسب دور کنید:
حال که از ارزشهای خود باخبر شدید و به این نکته آگاه گشتید که شما برای هدف خاصی به وجود آمدید دیگر وقت آن میرسد که چگونه از محیطهای بهاصطلاح فشار خارج شوید و به خود آزادی عمل و فکر بیشتری بدهید. بدین گونه که گاهاً مشاهده میشود فردی باوجوداینکه از اهداف والایی برای خود برخوردار است ولی تحت تأثیر زیاد محیط به حواشی کشیده میشود و صحبتهای دیگران ناخودآگاه بر چگونگی کیفیت زندگی او و نحوه رسیدن وی به هدف تأثیر شگرفی میگذارد. بنابراین بایستی تا جای ممکن از محیطها و افراد بهاصطلاح آلوده دوری جوییم تا بتوانیم بدون دغدغههای فکری به مسیر خود ادامه دهیم و به اهداف خود بدون توجه به خواسته دیگران با حداکثر سرعت و کیفیت برسیم.
با افراد دارای اهداف بلند دوستی کنید:
هنگامیکه پای مقوله تأثیرپذیری و تأثیرگذاری باشد بدون شک بیشترین تأثیرگذاری از جانب افراد دارای همتهای بلند و اهداف بلندمدت است زیرا چنین افرادی بدون توجه به اطرافشان و با بیشترین تمرکز ذهن صرفاً به اهداف خود فکر میکنند و از کاستیها در این مسیر حداقل شکایت را دارند. بنابراین اگر نمیتوانید به برنامههای خود بچسبید و اهداف خود را با جدیت تمام دنبال کنید پس بهترین کار این است که با افراد مصمم و دارای اراده بالا در ارتباط تنگاتنگ باشید تا بتوانید به اهداف خود با جدیت تمام لباس عمل بپوشانید.
یک نمودار پیشرفت برای خود بسازید:
بسیاری از مواقع دیدهشده که نداشتن یک نقشه راه باعث میشود که مسیر اصلی را گمکرده و به بیراه بروید و تا بخواهید به مسیر اصلی را پیدا کنید کلی از وقت خود را از دست بدهید. حال راهحلی که ما پیشنهاد میکنیم این است که یک برنامه تفضیلی، با جزییات بالا برای مدون کردن برنامههای خود تهیه کنید و طبق آن پیش بروید و یا درصورتیکه نتوانستید طبق آن پیش بروید حداقل میتوانید میزان پیشرفت خود را ثبت کنید که نتیجه آن داشتن یک مجموعه کامل از ثبت وقایع است که میتوانید از طریق آن به اشتباهات و یا نقاط قوت و ضعف خود پی ببرید و آنها را برطرف و یا تقویت کنید.
حال بعضی شاید سؤال بپرسند که چگونه یک برنامه مدون میتواند به شما در این زمینه کمک کند؟ پاسخ ما بدین گونه است که وقتی شخصی هدف خاصی را دنبال کند بعد از مدتی اگر راه رسیدن به آن هدف را مدون نکرده باشد از آن هدف دل سرد میشود بنابراین اگر برنامه داشته باشید به شما در این زمینه یادآوری میکند و همچنین اگر نقشه راه داشته باشید در آینده دچار سردرگمی و بیبرنامگی نخواهید شد.
حال جهت جمعبندی خلاصهای خدمت شما عزیزان ارائه میکنیم، همیشه در نظر بگیرید که افرادی بهاصطلاح پیشگام هستند که راهسازی میکنند که از قوانین گذشته پیروی نکنند و به دنبال راههای جدید جهت کشف کردن و اکتشاف کردن هستند. همیشه افرادی به قلههای موفقیت میرسند که اهداف بلندپروازان و بهظاهر غیرمنطقی در ذهن خود میپرورانند و همیشه به ناشناختهها علاقه نشان میدهند تا شناختهشدهها زیرا شناختهشدهها برای آنها دیگر جذابیت ندارد. بنابراین اگر در ذهن خود میخواهید که موفق و یا حداقل ماجراجو باشید حتماً باید چنین اهدافی را در ذهن خود پرورش دهید. حال نکتهای که باید متوجه باشید همیشه تغییرات همراه با مخالفت خواهد بود بنابراین شما بایستی این آمادگی را در خود جهت مقابله با حرفوحدیثهای دیگران ایجاد کنید و به طرز فکر دیگران توجه خاص نشان ندهید؛ زیرا در غیر این صورت عذاب زیادی را متحمل میشوید که بدون شک بر کیفیت زندگی شما تأثیر ناسزایی را خواهد گذاشت که این مقاله برای جلوگیری از وقوع چنین داستانهایی است.
در کل ازنقطهنظر روانشناختی بایستی بیان کنیم که افرادی که ازنظر فکری به حرف دیگران اهمیت میدهند دارای ضعف شخصیتی و فکری هستند که بهاصطلاح به آنها درون تهی میگویند زیرا این افراد اراده لازم جهت بهپیش رفتن و مقابله با خطرات را ندارند، البته نبایستی مرزهای بین بیاحترامی و تأثیرپذیری را قاتى کنیم زیرا گاها دیدهشده که افراد این دو موضوع را یکی پنداشته و در جواب صحبتهای نصیحت گون دیگران واکنشهای شدید عصبی و لفظی و شاید فیزیکی نشان میدهند که این موضوع بسیار اشتباه است بایستی همیشه در قالب احترام متقابل به دیگران بهگونهای نشان دهید که متوجه خواسته شما شوند و نهتنها مانع در راستای تحقق آن شوند بلکه مشوق و یاریرسان شما در این راه شوند.
عالی بود ممنونم
سلام. عالی. چقدر راه گشا و خوب نوشته و ترجمه شده.
تشکر ویژه ی من رو پذیرا باشید.